یا لطیف
بارها از شما شنیده ام که
از کسی که دست به
خطایی می زند
چنان سخن می گوئید
که گویی یکی از شما نیست ،
ناشناسی ست در میان شما
که ناخوانده
به جهان شما پا نهاده است،
ولی من می گویم که
حتی پاکان و راستکاران هم
از مرتبه ای که
در یکایک شماست برتر نمی روند
پس نابکاران و ناتوانان
هم نمی توانند
از پایین ترین مرتبه ای
که در شماست فروتر بیفتند.
همچنان که یک برگ زرد نمی شود
مگر با دانش تمام درخت،
خطاکار هم خطایی نمی تواند کرد
مگر با اراده پنهان همه شما.
شما با هم صف بسته اید
و به سوی خویشتن خدایی خود
گام برمی دارید.
راه شمایید و رونده شما.
واین را هم بدانید،
هر چند این سخن بر دلتان گرانی کند:
کشته هم از برای کشته شدن خود
پاسخ گوست،
دزد زده هم از برای دزد زدگی خود
بی تقصیر نیست.
راستکاران از خطای نابکاران بری نیستند،
و پاک دستان دستشان
به گناه ناپاکان آلوده است.
آری ، ای بسا
آسیب رسان که از آسیب دیده
ستم کشیده است،
و ای بسا بیشتر که
محکومان بار گناه بی گناهان و آسودگان
را به گردن گرفته اند.
وشما ای داوران که می خواهید
دادگر باشید،
چیست داوری شما
درباره آن کس که تنش شریف است
و روحش دزد؟
چیست کیفر شما
از برای آن کسی که
تنی را می کشد ،
اما روح خود او را دیگران کشته اند؟
و چه گونه دنبال میکنید
آن کس را که در کردار فریبکار و ستمگار است،
اما بر خود او نیز فریب و ستم رفته است؟
حال ای شما که می خواهید
عدالت را بشناسید،
چه گونه می توانید،
مگر آن که هر کاری را
در روشنایی تمام بنگرید؟
(جبران خلیل جبران -پیامبر ودیوانه -جرم وجزا)
کاش از قضاوت کردن دست برداریم....
چون ما نمی دانیم...
موضوع مطلب :