یا لطیف

... ای آُف بر این زمانه و ای اُف به روزگار ..!
تا کِی شکست .. خرد شدن .. بغض .. انتظار ..؟
تقویم ها نبود تو را ناله می کنند ...
در سالهای ساکت و بی روح و مرگبار ...
تقویم..بی تو..هر چه که باشد..قشنگ نیست ...
فرقی نمی کند .. ( چه زمستان و .. چه بهار) ...
حتّی تمام فلسفه ها بی تو مبهم اند ..؛
مرزی نمانده بین جهان .. جبر .. اختیار...
دنیا پر است از همه ی چیزهای شوم ...
از هر چه اتّفاق عبث .. تلخ .. ناگوار ...
از زندگی به شیوه ی حیوان .. ولی "modern"..!
یعنی که.. کار.. پول.. هوس.. کار.. کار.. کار...
از " ism " های پر شده از پوچ پوچ پوچ ...
از طرز فکرهای طرفدار انتحار ...
از هر چه ریشه اش به حقیقت نمی رسد ..؛
از ماسک های چهره نما .. اسم مستعار ...
از جنگ های خانه بر انداز و بی دلیل...
از قتل عام .. بمب .. ترور .. چوبه های دار ...
دنیا شبیه بشکه ی باروت.. شب به شب _
نزدیک می شود به عدم.. مرگ.. انفجار ...
من شرط بسته ام که می آیی و مطمئن _
هستم برنده می شوم آخِر در این قمار ...
یعنی که می رسی و جهان پاک می شود ...
از هر چه جسم فاسد و.. اشباح نابکار ...
آن وقت با دو دست خودت پخش می کنی ...
در بین تشنگان جهان .. سیبِ آبدار ...
حرف دلم عصاره ی این چند واژه است ...
تا کِی شکست .. خرد شدن .. بغض .. انتظار ..؟
این شعر .. اگر چه قابلتان را نداشته ...
آقا! فقط .. قبول کنیدش به یادگار ...
اصلاً.. برای اینکه بفهمم چه گفته ام ...
انگشت روی مصرع دلخواه خود گذار :
- یک شعر عاشقانه.. که می خوانیش ...
و یا ...
- یک مشت درد دل.. که نمی آیدت به کار ...
شعر از: مهدی زارعی
موضوع مطلب :