شخصی تعریف میکرد : توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرده که با تلفن صحبت میکرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت : همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به ""باقالی پلو و ماهیچه""
""بعد از 18 سال دارم بابا میشم""
چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچه ی 3یا 4 ساله ای را گرفته بود که به او بابا میگفت
پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم
مرد با شرمندگی زیاد گفت: آن روز در میز بغل دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیر زن با دیدن منوی غذاها گفت: ای کاش میشد امروز باقالی پلو با ماهیچه میخوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذر خواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند
من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه.
((خدا)) را فقط با "دولا و راست شدن" و امتداد ""والضالین"" نمیتوان شناخت...!! ¹
نصیحت پدرم خیلی ساله تو ذهنم مونده .
میگفت: اگه مهمون خونه ای بودین و
صاحب خونه براتون چای آورد
رد نکنین ،
شاید این تنها چیزیه که برای پذیراییی از مهمونش داره
و اگه نخورین نمیدونه باید چکار کنه ....
حواسمون به دستای خالی باشه
عجب دنیاییست!
در کله پزی ها هم زبان از مغز گرانتر است!
درست مثل جامعه که چرب زبانها از عاقلان ارزشمندترند!
من و دنیا ..
همدیگر را رنگ میکنیم ،
من با مداد سیاه، دنیا با مداد سفید!......
من ..
روزهای اورا! ..
او..
موهای من را ! ...
(...احمدشاملو...)
پ.ن: ¹.. مقصود این متن نفی نماز و واجب الهی نیست.. بلکه دینداری حقیقیه.. که فقط با نماز نمیشه دیندار بود و باید بقیه ابعاد رو هم زندگی کرد.. دین برای ساختن انسان قرار داده شده..
موضوع مطلب :