بسم رب الحسین
چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا میگذرد.
حرم عشق کربلاست.
و چگونه در بند بماند آنکه پرواز آموخته است و راه کربلا را می شناسد و
چگونه از جان نگذرد آنکه می داند جان بهای دیدار است.
زندگی زیباست اما شهادت زیباتر.
سلامت تن زیباست اما پرنده ی عشق را تن قفسی می بیند که در باغ نهاده باشند…
راز خون را جز شهدا در نمی یابند.
گردش خون در رگهای زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب شیرین تر است.
بگو بسیار شیرین تر.
راز خون در آنجاست که همه ی حیات به خون وابسته است.
زندگی زیباست ، سلامت تن زیباست ، اما پرنده ی عشق ، تن را قفسی می بیند که در باغ نهاده باشند ، و مگر نه آنکه گردن ها را باریک آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق آسان تر بریده شوند؟ و مگر نه آن که از پسر آدم ، عهدی ازلی ستانده اند که حسین را از سر خویش بیش تر دوست داشته باشد؟ و مگر نه آنکه خانه ی تن راه فرسودگی می پیماید تا خانه ی روح آباد شود؟
و مگر این عاشق بی قرار را بر این سفینه ی سرگردانی آسمانی ، که کره ی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده اند؟ و مگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد ، جز کرم های فربه و تن پرور برمی آید؟ پس اگر مقصد را نه این جا، در زیر سقف های دلتنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه هایی بن بست باز می شوند نمی توان جست ، بهتر آن که پرنده ی روح در قفس نبندد. پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر!
پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
سید شهیدان اهل قلم.. شهید سید مرتضی آوینی
موضوع مطلب :