Flying Icon
اباعبدالله و قاسم بن الحسن علیهم السلام در آغوش یکدیگر - پرپر
پرپر
دلنوشته های فاطمه..
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

    اباعبدالله به این زودیها به او اجازه نداد. شروع کرد به گریه کردن، قاسم و عمو در آغوش هم شروع کردند به گریه کردن. نوشته اند: " فَجَعَلَ یُقَبَّلُ یَدَیهِ وَ رِجلَیه " [یعنی قاسم شروع کرد دستها و پاهای اباعبدالله علیه ­السلام را بوسیدن].
    آیا این برای این نبوده که تاریخ بهتر قضاوت کند؟ او اصرار می­ کند و اباعبدالله علیه ­السلام انکار. اباعبدالله علیه ­السلام  می­ خواهد به قاسم اجازه بدهد و می­ گوید اگر می­ خواهی بروی برو، امّا با لفظ به او اجازه نداد، بلکه یکدفعه دستها را گشود و گفت بیا فرزند برادر، می­ خواهم با تو خداحافظی بکنم. قاسم دست به گردن اباعبدالله علیه ­السلام انداخت و اباعبدالله علیه ­السلام دست به گردن جناب قاسم.
    نوشته ­اند این عمو و برادرزاده آنقدر در این صحنه گریه کردند ( اصحاب و اهل­ بیت اباعبدالله علیه­ السلام ناظر این صحنه­ ی جانگداز بودند ) که هر دو بی­ حال از یکدیگر جدا شدند. این طفل فوراً سوار بر اسب خودش شد...


برگرفته از کتاب مقتل مطهّر

روضه های استاد شهید مرتضی مطهّری




موضوع مطلب :

          
جمعه 90 آذر 11 :: 10:50 صبح

پیوندها
لوگو
خدای من و ای پروردگارم.. جز تو مرا کسی نیست..
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 59
  • بازدید دیروز: 85
  • کل بازدیدها: 270944
امکانات جانبی
http://iqna.ir/Hadith/gallery/1617.swf


ساینـــــآ کد


Susa Web Tools