یا لطیف

اینکه یه نفر بلند میشه و ایمانشو با صلابت به نمایش میذاره و از دل مردم طلوع میکنه براى من دهه شصتى که ندیدمش قابل ستایشه...
امام رو دوست دارم به خاطر حیا و متانتش.. به خاطر شخصیت محکمش.. به خاطر ایمان راسخش به کارى که کرد.. وقتى همه دنیا بر علیهش بودن.. امام رو دوست دارم به خاطر بینش قوى که داشت.. که حتى منو سرباز خودش دید زمانى که تو گهواره بودم.. امام رو دوست دارم نه به خاطر اینکه یه شخصیت سیاسیه.. نه به خاطر اینکه رهبره.. نه به خاطر حتى دینم.. امام رو دوست دارم به خاطر اینکه منبع الهام و مکاشفه منه..
امام رو دوست دارم براى اینکه به من یاد داد وقتى به باورهام ایمان دارم یه تنه میتونم انقلاب کنم.. که من یه اقیانوسم.. عمق دارم.. خودمو کشف کنم.. امام رو دوست دارم چون مونس لحظه هاى تنهاییمه.. این مرد دیگه تکرار نمیشه.. کسى که تو اوج قدرت و مکنت با کلفت و نوکر و دایه تو بچگى جلوى خان ایستاد.. امام رو دوست دارم به خاطر شجاعتش.. صلابتش.. قلب بزرگ و شخصیت محکمش.. هیچوقت لرزش صداشو نتونستم تو حرفاش حس کنم.. هیچوقت ترس رو ذره اى تو وجودش نتونستم ببینم .. گشتم.. نبود.. هر چى جلوتر می رم بیشتر می فهمم که چرا آقاى حیاتى صداش لرزید وقتى گفت: انّا للّه انّا إلیه راجعون.. روح خدا به خدا پیوست..
رسد آدمى به جایى که به جز خدا نبیند..
هر کس نظیر این آدمو پیدا کرد بیاره..
ایمان من به این انسان انقدر زیاده که زیاده رویهاى یه عده براى خرج کردن تو حرمش روم اثر نمیذاره.. امام همون کسیه که تا آخر عمر تو حسینیه جماران در نهایت سادگى با کلامش جهانى رو جابجا میکرد..
..
فاطمه- نوشت..
موضوع مطلب :