یا لطیف


من یک زن هستم.. عاشقم.. محترمم.. برای دلم زندگی میکنم.. دلی که مال خودم هست و مال خودم نیست!.. دلی که خدایم به من داده تا با آن احساس کنم.. شاد باشم یا گاهی غمگین.. سرخوش باشم یا گاهی در خود فرو رفته.. عاشق باشم یا گاهی بیزار.. لذت ببرم و گاهی خوش نداشته باشم بعضی چیزها را.. من زنم.. آرامم و پر تلاطم.. هر جور بخواهم میگردم.. هر جور بخواهم لباس میپوشم.. هر جور بخواهم میخندم .. گریه می کنم .. اصلا هر جور بخواهم زندگی میکنم .. .. ولی ..
زندگی میان مردمان گوناگون به من یک چیز خیلی مهم یاد داده.. فهمیده ام که با ارزش ترین موجودم میان موجودات و خاص میان انسانها.. فهمیده ام که من آنقدر زیبا و ارزشمندم که یک مرد حاضر است وسوسه ام کند تا به او نگاه کنم و هم کلامش شوم..
فهمیده ام که باید برای دیده شدن طاقچه بالا بگذارم.. میان غیر همجنسانم.. .. فهمیده ام.. که گوهری هستم که باید فقط به دست یک نفر بیافتم و آن یک نفر باید ارزشم را بداند و بهایم را بپردازد.. با مهرش.. با غیرتش.. با همه ی وجودش.. بی بهانه.. بی واهمه از قسمت!
من یک زن هستم.. فهمیده ام که آفریده شدم برای آفرینش.. برای عشق.. برای تربیت انسان.. من ظرفیتم بالاست.. من از بین تمام موجودات عالم انتخاب شدم که مادر باشم.. خواهر.. دختر.. که خدا برکت را در وجودم قرار داده.. دستور داده که الهه ی ناز باشم.. و پاسخ نیاز..
من خوشبختم..خیلی زیاد..از من خوشبخت تر نیست..حتی گاهی که مجبور میشوم برای حفظ ارزشهایم رنج بکشم..تحقیر شوم..یا طرد.. خوشبخت ترینم.. چون خدا تاج بندگی اش را فقط روی سر من گذاشته.. و بدون این تاج مرا نمیخواهد.. چون فقط منم از بین همه ی مخلوقاتش که دستور داده با او در یکی از صفات سختش که "تکبر" است مشترک شوم.. خدا مرا امین خودش قرار داده.. حق دارم که بهشت زیر پایم باشد..کاش بفهمم کی ام.. (کاش فراموشیها و آرزوهای دور و درازم بگذارند..)
از من خوشبخت تر میشناسی..؟
گاهی دلم میگیرد.. گاهی بدجور احساس دلتنگی دارم.. حس تنهایی.. حس اینکه انگار قرار است.. بگذریم.. ولی من هنوز ریحانه ی خدایی هستم که از آغوشش دورم نمیکند.. که با هر بدی که دارم میگذارد با او حرف بزنم و همه ی حرفهایم را می فهمد.. سرم داد نمیزند.. سرزنشم نمی کند.. فقط آغوش باز می کند تا خودم را خالی کنم و رها در بی کران رحمتش..
من یک زنم.. یک گل.. ریجانه.. میدانم که پاکی ام هدیه و امانتی ست از طرف خدایم که عاشقانه دوستم دارد.. و من به این مسأله مهم فکر کرده ام.. ولی کافی نیست.. چون گاهی یادم میرود.. امان از غفلتی که رهایم نمیکند..:(
میدانم که خدایم دوستم دارد..کافی ست.. تا بی قرار نباشم.. کافی ست تا به عهدی که در ابتدای خلقت با آدمها بسته وفا کنم.. و می دانم این وظیفه، فرهنگ و قبیله و جامعه ی خاصی نمی طلبد.. فهمیدم.. پس باید عمل کنم.. بهانه قبول نیست..!
بی معرفت نباشم به خدایی که معرفت را در حقم تمام کرده..
اگر حجاب دارم و به خودم اجازه ی خیلی از کارها را نمیدهم..لطف خداست..من نیستم..
من یک زنم.. عفیفم.. ولی همه ی اینها از خداست.. و کاش لحظه به لحظه یادم بماند.. یادم بماند که چه گوهر نابی ام.. که نباید زیر قیمت بخرندم.. من گرانم.. خیلی گران.. ولی با پول معاوضه نمیشوم.. با مال دنیا سنجیده نمی شوم.. بهای من را فقط یک نفر می داند.. و بس.. نه اینکه عجیب و غریب باشم و سخت.. ولی کاش خودم را بیشتر بشناسم..
من خوشبخت ترینم..
.....................................................
پ.ن: اگر تنهاترین تنها شویم.. باز هم خدا هست.. او جانشین همه ی نداشتن هاست..
موضوع مطلب :