Flying Icon
آیینه - پرپر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرپر
دلنوشته های فاطمه..
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

 

سیب

سنگ هم از آسمان می‌بارید

جاذبه را کشف نمی‌کرد

نیوتن

از سیب

خاطره داشت

 

آبا عابدین

 




موضوع مطلب :

          
سه شنبه 94 آبان 12 :: 1:47 صبح

یا لطیف

 

قضاوت



بارها از شما شنیده ام که

از کسی که دست به

خطایی می زند

چنان سخن می گوئید

که گویی یکی از شما نیست ،

ناشناسی ست در میان شما

که ناخوانده

به جهان شما پا نهاده است،

ولی من می گویم که


حتی پاکان و راستکاران  هم

از مرتبه ای که

در یکایک شماست برتر نمی روند

پس نابکاران و ناتوانان

هم نمی توانند

از پایین ترین مرتبه ای

که در شماست فروتر بیفتند.

همچنان که یک برگ زرد نمی شود

مگر با دانش تمام درخت،


خطاکار هم خطایی نمی تواند کرد

مگر با اراده پنهان همه شما.


شما با هم صف بسته اید

و به سوی خویشتن خدایی خود

گام برمی دارید.

راه شمایید و رونده شما.


واین را هم بدانید،

هر چند این سخن بر دلتان گرانی کند:

کشته هم از برای کشته شدن خود

پاسخ گوست،

دزد زده هم از برای دزد زدگی خود

بی تقصیر نیست.


راستکاران از خطای نابکاران بری نیستند،

و پاک دستان دستشان

به گناه ناپاکان آلوده است.


آری ، ای بسا

آسیب رسان که از آسیب دیده

ستم کشیده است،

و ای بسا بیشتر که

محکومان بار گناه بی گناهان و آسودگان

را به گردن گرفته اند.


وشما ای داوران که می خواهید

دادگر باشید،

چیست داوری شما

درباره آن کس که تنش شریف است

و روحش دزد؟


چیست کیفر شما

از برای آن کسی که

تنی را می کشد ،

 

اما روح خود او را دیگران کشته اند؟


و چه گونه دنبال  میکنید

آن کس را که در کردار فریبکار و ستمگار است،

اما بر خود او نیز فریب و ستم رفته است؟


حال ای شما که می خواهید

عدالت را بشناسید،

چه گونه می توانید،

مگر آن که هر کاری را

در روشنایی تمام بنگرید؟


(جبران خلیل جبران  -پیامبر ودیوانه -جرم وجزا)



 

کاش از قضاوت کردن دست برداریم....

 

 

 

چون ما نمی دانیم...




موضوع مطلب :

          
یکشنبه 94 آبان 10 :: 12:0 صبح

انسان

 

 

شخصی تعریف میکرد : توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرده که با تلفن صحبت میکرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت : همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به ""باقالی پلو و ماهیچه""

 

""بعد از 18 سال دارم بابا میشم""

 

چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچه ی 3یا 4 ساله ای را گرفته بود که به او بابا میگفت

 

پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم

 

مرد با شرمندگی زیاد گفت: آن روز در میز بغل دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیر زن با دیدن منوی غذاها گفت: ای کاش میشد امروز باقالی پلو با ماهیچه میخوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذر خواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند

 

من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه.

 

((خدا)) را فقط با "دولا و راست شدن" و امتداد ""والضالین"" نمیتوان شناخت...!! ¹

نصیحت پدرم خیلی ساله تو ذهنم مونده .

می‌گفت: اگه مهمون خونه ای بودین و

صاحب خونه براتون چای آورد

رد نکنین ،

شاید این تنها چیزیه که برای پذیراییی از مهمونش داره

و اگه نخورین نمی‌دونه باید چکار کنه ....

حواسمون به دستای خالی باشه

عجب دنیاییست!

در کله پزی ها هم زبان از مغز گرانتر است!

درست مثل جامعه که چرب زبانها از عاقلان ارزشمندترند!

من و دنیا ..

همدیگر را رنگ میکنیم ،

من با مداد سیاه، دنیا با مداد سفید!......

من ..

روزهای اورا! ..

او..

موهای من را ! ...

 

         (...احمدشاملو...)

پ.ن: ¹.. مقصود این متن نفی نماز و واجب الهی نیست.. بلکه دینداری حقیقیه.. که فقط با نماز نمیشه دیندار بود و باید بقیه ابعاد رو هم زندگی کرد.. دین برای ساختن انسان قرار داده شده..




موضوع مطلب :

          
شنبه 94 آبان 9 :: 3:25 عصر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
پیوندها
لوگو
خدای من و ای پروردگارم.. جز تو مرا کسی نیست..
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 16
  • بازدید دیروز: 40
  • کل بازدیدها: 264938
امکانات جانبی
http://iqna.ir/Hadith/gallery/1617.swf


ساینـــــآ کد


Susa Web Tools