شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ سر آن ندارد امشب که برآيد آفتابي چه خيال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابي به چه دير ماندي اي صبح که جان من برآمد بزه کردي و نکردند موذنان ثوابي نفس خروس بگرفت که نوبتي بخواند همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابي نفحات صبح داني ز چه روي دوست دارم که به روي دوست ماند که برافکند نقابي سرم از خداي خواهد که به پايش اندرافتد که در آب مرده بهتر که در آرزوي آبي ..
.:آيينه:.
دل من نه مرد آنست که با غمش برآيد.. مگسي کجا تواند که بيفکند عقابي// نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاري.. تو به دست خويش فرماي اگرم کني عذابي// دل همچو سنگت اي دوست به آب چشم سعدي.. عجبست اگر نگردد که بگردد آسيابي// برو اي گداي مسکين و دري دگر طلب کن.. که هزار بار گفتي و نيامدت جوابي
سنگ صبور
اتفاقا ديشب داشتم زير لب برا خودم زمزمه مي کردم.....سر آن ندارد امشب که برآيد آفتابي چه خيال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابي
.:آيينه:.
@};-
.:آيينه:.
سنگ صبور جونم.. اومدي؟؟ جات حسابي خالي بودا بانو..:)
سنگ صبور
لطف داري آيينه عزيزم....ممنونم....@};- @};-
.:آيينه:.
فداي تو خانوم..:) @};- @};-
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top